داستان، تنظیمات و موضوعات

بازیهای ماجراجویی تجربهای تکنفره و تا حد زیادی داستانمحور هستند. بازیهای ماجراجویی بیشتر از هر سبک دیگری به داستان وابسته هستند و زمینهٔ این را دارند که بازیکن بازی تکنفره را تجربه کند. آنها اغلب در محیطی غوطهور در جهانی فانتزی جریان دارند، و تلاش دارند تا در هر قسمت نسبت به قسمت قبل تغییر ایجاد کنند و با ایجاد تازگی و چیزهای نو بازیکن را به ادامه بازی علاقهمند سازند. کمدی یک موضوع معمول است، و در این بازیهایی با این موضوع اغلب واکنشهایی کمدی در زمانی که بازیکنان قصد انجام عملی مضحک یا ناممکن را دارند صورت میگیرد. از آنجایی که بازیهای ماجراجویی بر محور داستان و تکامل کاراکتر در طول آن روایت میشوند اغلب این نمایش ادبی از شخص و احساساتش بازخورد بهتری نسبت به قدرت و توانایی جدید در سبک گیمپلی آنها را دارد. بازیکن اغلب به محض شروع بازی باید جستجویی را آغازکند، یا نیاز به حلکردن یک معما دارد و یا در موقعیتی است که در مورد آن خیلیکم اطلاعات دارد. این گونه داستانهای اسرارآمیز به طراحان اجازه میدهد تا پیرامون چیزی بگردند که ارنست آدامز از آن به «مساله فراموشی» یاد میکند، یعنی وقتی که بازیکنان کنترل بازیگر اصلی بازی را در دست میگیرند و بازی را شروع میکنند در حالیکه دانش و تجربهای در مورد آن ندارند. در نوع داستان-حادثهای بازیکن با گره گشودن از معماها و به انجام رساندن کامل رقابتها به پیش میرود، اما در داستانهای روایت محوری که از اجزای مکانیکی در آن کمتر استفاده شده، ممکن است عناصر داستان هم برای پیشرفت به کمک بازیکن بشتابند. دیالوگ و ساختار درختی مکالمه بازیهای ماجراجویی عموماً خط داستانی قوی دارند و دیالوگ در آن نقش عمدهای دارد که برای تاثیرپذیری بیشتر از دیالوگ یا گفتگوی ضبط شده توسط صداپیشگان استفاده میشود. در این ژانر برای انتخاب نمایش دیالوگها از روشی استفاده میشود که به "ساختار درختی مکالمه" معروف است. بازیکنان میتوانند با انتخاب یک خط دیالوگ از پیش نوشته شده از منوی دیالوگها، کاراکتر دیگری را که قادر به کنترل آن نیستند مورد خطاب قرار دهند که باعث میشود تا کاراکتر هم در پاسخ دیالوگی بگوید. این گفتگوها اغلب بصورت یک "ساختار درختی" طراحی میشوند که بازیکنان تصمیم میگیرند بین شاخههای دیالوگ کدام یک را دنبال کنند. اگرچه همیشه تعداد محدودی شاخه برای دنبال کردن وجود دارند. در برخی بازیهای ماجراجویی این حق انتخابها یکی بعد از دیگری فعال میشود. گفتگو با کاراکترها می تواند راهنمایی برای چگونگی حل معماها باشد. بازیکن باید از کاراکتر بخواهد تا در مورد آنچه میخواهد با او همکاری کند.. بقیه مکالمات نتیجههایی مانند آشکار کردن یک راز با ارزش را در پیخواهد داشت که بازیکن عهدهدار آن میشود. کاراکترها ممکن است اغلب ملزم باشند تا رازی را فاش کنند، یا اینکه در میان گفتگو بواسطهٔ گرفتن چیزی که برایشان منفعت دارند، مطلبی را بیان کنند. اهداف، موفقیت و شکست هدف اصلی در یک بازی ماجراجویی تکمیل جستجویی از پیشتعیینشده است. در بازیهای ماجراجویی ابتدایی اغلب هدف امتیاز گرفتن هم وجود داشت و در برخی مثل "زورک"، بازیکن یک سلسله مراتب تعیین شده را طی میکرد و به طبع آن یک توصیف کنندهی متنی امتیاز را نمایش میداد. با گرفتن امتیاز بیشتر توسط بازیکن اهداف دیگری برای او طرح میشد و یک نمودار پیشرفت طی میشد. شرایط باختن در نخستین بازیهای ماجراجویی، از بازیهای نزدیک به سبک اکشن الگو گرفته بود که همانا مرگ بازیکن بود. این موضوع در بازیهای ماجراجویی بحثانگیز شد، چرا که در اینجا دشمنان به وضوح دیگر سبکها قابل شناسایی نیستند.هماکنون بسیاری از توسعهدهندگان این سبک از این کار دوری میکنند و یا قبل از خطری که منجر به مرگ کاراکتر میشود به بازیکن خبر میدهند. برخی از بازیهای ماجراجویی اولیه بازیکن را در موقعیتی به دام میانداختند که بازیکن از پس عبور از آن برنمیآمد و بدون پیروزی در آن هم بازی به اتمام نمیرسید.مثلاً بازی ماجراجویی متنی "راهنمای مسافرت مجانی به گالاکسی" از شرکت اینفوکام مورد انتقاد بودهاست بخاطر جایی از سناریوی ابتدای بازی که در صورت کوتاهی در برداشتن کپهای از نامههای ناخواسته، در مراحل جلوتر از ادامهی بازی توسط بازیکن ممانعت بهعمل میآید.
مطالب مهم و مقالات سه صفر هشتاد
keywords : سه صفر هشتاد،مقاله،مطالب سه صفر هشتاد